هر دم از اين باغ بري ميرسد
اين وبلاگ براي آريا و به نام آرياست. هرگز دوست ندارم از مسائل ديگه اينجا چيزي بنويسم. اما گاهي نا خود آگاه ميام و مينويسم. البته از حس درون خودم مينويسم شايد چون مامان آريا هستم و آريا هم يه تكه از منه (شايد هم من يك تكه از آريا باشم هنوز نميدونم؟؟) اينجور نوشتن ايراد نداشته باشه. اين روزها يكم درگيرم هي خودمو بالا پايين ميكنم. بيشتر ذهنم مشغول آريا و نويد و خواهرمه. آريا: چرا بلد نيست پازل بچينه؟ چرا رنگ ها رو ياد نگرفته؟ چرا تعداد كلمه هايي كه تلفظ ميكنه n تاست و مثلا m تا نيست؟ چرا اين بچه تمركز نداره؟ چرا؟ چرا؟ براش شير بادام درست ميكنم.نميخوره! امروز شير فندق رو امتحان ميكنم. بدترين قسمتش اينه كه...